داستان کوتاهچوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد....
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به
شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی...
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد.



تاریخ: چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,

چنین گفت رســتم به سهـــراب یل

که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود

شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود

رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم

چوشوهر دراین مملکت کیمــیاست
زتورانیان زن گرفتـــــن خطـــاست
خودت را مکن ضــــایع از بهــراو
به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو

دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس
فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
چرا رشــته ات را پزشـکی زدی

من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر
ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر

چو امروزیان،وضع من توپ نیست
بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
پــدر جــــد من را در آورده ای

مسافر برم،بنـده با رخش خویش
تو پول مرا می دهی پای دیـــش
مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود
که دور از من اینگونه لوست نمود

چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر
ولـی درس و مشق مرا بی خیـال
مزن بر دل و جان من ضــد حال

اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم
ازآن به که یک وقت دپرس شــویم

 




تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:رستم,سهراب,

شیخ و مریدان آورده اند روزی شیخ و مریدان در کوهستان سفر می کردندی و به ریل قطاری رسیدندی که ریزش کوه آن را بند آورده بودی.

و ناگهان صدای قطاری از دور شنیده شد. شیخ فریاد برآورد که جامه ها بدرید و آتش بزنید که این داستان را قبلن بدجوری شنیده ام.

و مریدان و شیخ در حالی که جامه ها را آتش زده و فریاد می زدند ، به سمت قطار حرکت کردندی.

مریدی گفت:" یا شیخ ! نباید انگشت مان را در سوراخی فرو ببریم؟" شیخ گفت:" نه! حیف نان! آن یک داستان دیگر است."

راننده ی قطار که از دور گروهی را لخت دید که فریاد می زنند، فکر کرد که به دزدان زمینی سومالی برخورد کرده و تخت گاز داد و قطار به سرعت به کوه خوردی و همه ی سرنشینان جان به جان آفرین مردند.

شیخ و مریدان ایستادند و شیخ رو به مریدان گفت:

" قاعدتن نباید این طور می شد!"

سپس رو به پخمه کردی و گفت:

"تو چرا لباست را در نیاوردی و آتش نزدی؟"

پخمه گفت:"آخر الان سر ظهر است!

گفتم شاید همین طوری هم ما را ببینند و نیازی نباشد.




تاریخ: یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:داستان,طنز,

 مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت.یک روز می خواست دنبال کاری برود. به شاگردش گفت: این کوزه پر از زهر است! مواظب باش به آن دست نزنی! شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد و ...

استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید.

خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید: چرا خوابیده ای؟

شاگرد ناله کنان پاسخ داد: تو که رفتی من سرگرم کار بودم، دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم،از ترس تو، زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم!




تاریخ: چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:داستان کوتاه,

نام : جواد
نام خانوادگی : خیابانی
استعداد ها : قابلیت تشخیص خستگی بازیکن از روی ساق پای آنها

پیشگویی اینکه هر تیمی که ببازه یعنی اینکه بازی را باخته و هر تیمی که ببره یعنی بازی را بُرده

قابلیت گفتگو با بازیکن از فاصله هزار متری :
گگللللللللللل … نه … نه … نهههههه! گل نبووود! … کریم عصبانی نشو… کریم نبایداین کارا رو بکنی! …. داور می خواد کارت بده…نه داور کارت نده!/ «ابتدای بازی ایران و کره شمالی»

گزارش دقیق زمان هر بازی:
بله بازي امروز ...
نه الان ديگه بيست دقيقه بامداده الان ديگه تو فردا هستيم!!
اره الان ديگه امروز نيست الان فرداست که داريد اين بازي رو ميبينيد!!!!
اره بازي فردا
نه امروزعجب بازي شده..

افتخارات :
پیدا کردن بازیکنان مخفی شده : سرزن های لیورپول کوشن؟ آها یکیشون رو دیدم!
گزارش راز بقا : گنارو گاتوسو مثل یک پلنگ زخمی که شکارش از دستش فرار کرده دنبال توپ می دوه و دل پیرو هم می دونه اگه تو چنگ این پلنگ زخمی بیفته کاری ازش برنمیاد/«بازی میلان و یوونتوس چند سال پیش»

خدایی از این یکی نمیشه گذشت:
بواتنگ، نه ببخشید آلابا، شایدم گوستاوو بود که مرتکب پنالتی شد به هر حال یکی اونجا پنالتی کرد

 

فهرستی از جالبترین جملات آقا جواد! :

 

 

1- رونالدو محبوب نیست - مشهوره - یعنی همه میشناسنش !

 

2- اشتباه کنه کارشون تمومه,حالا ببینیم اشتباه میکنه یا نه

 

3.طرفدارای مکزیک راه زیادی رو از مکزیک تا آفریقا اومدن,البته اگه از مکزیک اومده باشن

 

4.یک ساعت,60 دقیقه از بازی گذشته

 

5.همه چیز به بازی آخر میچسبه

 

6.داور در سوت خودش میزنه

 

7.بذاريد به صراحت بگم كه دو دقيقه وقت به پايان مسابقه باقي مونده !

 

8.شاید نزدیک ترین کشور به قطب جنوب , آفریقای جنوبی باشه

 

9.زاکو نی که زا به معنای افریقا و ک و نی به معنایه عدد 10 است

 

10.تشنش شده داره اب ميخوره . نوش جان

 

11.باران هم به شدت ميوزه

 

12.بازي شيلي و اسپانيا بسيار جذاب خواهد شد مخصوصا اينكه بازيكناي هر دو تيم هم زبان و همجنس و (بعد از يه مكث طولاني) و هم زبان هستن

 

13. وقتی یه بازیکن هوندوراس تنه میزنه , انگار یه درخت تنه میزنه

 

14. تعویض های دلبوسکه خارج از عرفه .

 

15.اسپانیا یه گل زده ، داوید ویا هم زده ، خیلی قشنگم زده ، 5 دقیقه پیشم زده

 

16.نود ثانیه از الان بشمارید تا مسابقه تموم شه

 

17.با شماره 2013 تماس بگیرید و پیامک بدید

 

18.دقیقه 15 بازی هستیم .... اگر تبریزی ها این بازی رو واگذار کنند چیزی از ارزش های این تیم کم نمیشه

 

19.بله ! این گل هم تقدیم به شهدای 8 سال دفاع مقدس

 

20.بدون شک الان مردم شهر چلسی خیلی خوشحال هستند

 

21.داور هند پنالتی رو دیده و میگه نه !

 

22.کاسیاس از توپی که داره بازی میشه انتقاد کرده بود

 

23.به قول خودمون یه پا دو پا انجام داد توپ رو کشید رو پای ضربه زنندش

 

24.کاسیاس هرگز به قد و قواره ی آرکوندا نمیرسه

 

25.سرخیو راموس به ناواس اُه اُه بد زدنش

 

26.هنوز هم مزه مزه میکنن تا توپو بزنن

 

27.اسپانیایی ها V وسط رو B میخونن مثل والنسیا که بالنسیا خونده میشه

 

28.بازیکنای اسپانیا در بازی با سوئیس از توپ هم سریعتر می دویدن

 

29.تورس میفرسته روی دروازه ... کسی نیست که استفاده کنه... جای خود تورس اونجا خالی بود

 

30.دومنک بازیگر آماتور وحرفه ای تئاتر

 

31.جالبه بدونيد كه اين دو تيم اولين بازي جام جهاني در اولين جام جهاني رو انجام دادن.... .... ... .... البته نه اين دو تيم.بازيكناشون فرق داشتن

 

32.از نظر ران هم در نظر بگيريم.ران بازيكنان هندوراس خيلي بزرگتره

 

33.خوب الان دو تيم بايد هر كدوم 5 تا پنالتي بزنن.بايد بگم كه هر تيمي كه پنالتي ها رو ببره يعني اينكه بازي رو برده و هر تيمي هم كه ببازه يعني اينكه بازي رو باخته

 

34.مسی حرکت میکنه .. مسی ضربه میزنه .. مــــسی .. ولی مسی گل نمیزنه !!!

 

35.مسی مسی گل میزنه ... توز توز گل میزنه!

 

36.یه اشتباه .. اشتباه مرگ بار .. بله .. مرگ مکزیک نزدیک میشه در این مسابقه

 

37.حالا دیگه مکزیک نمیتونه کمر راست کنه

 

38.حرکت توپ رو ببینید : قشنگ در آغوش دروازبان قرار میگیره

 

39.یه گل مسی داد به توز .. و حالا توز باید دنبال این باشه که یه گل بده به مسی

 

40.هلند تنها رقیب جدیش برزیله البته اسلــــــواکــــی هم تیم نــــــــاجــــدی نیســـــــــت

 

41.مــارادونـــا فعــلا ســــــگرمــه هاش تو همه تا ببینیم در جریان بازی چه خواهند کرد

 

42.بعد از شوت سرکش Teves , مارادونا مثل یه تماشاگر مثل یه طرفدار مثل یه فوتبالیست خوشحال میشه

 

43.توپ رو با بادکنک اشتباه گرفته

 

44.فشار که روی دروازه ی تیم آرژانتین بیاد این تیم وا میده

 

45.سبک بازی او جون میده برای بازی در تیم آرژانتین

 

46.یه دریبلی میزنه که تو گل کوچیک هم نمیشه از این دریبل ها زد

 

47.توپ به وسط زمین میره

 

48.واقعا عجیبه که در تهران ما الان هوا گرمه،ولی در افریقا الان هوا سرده

 

49.کریم انصاری فرد هیچ نسبتی با برادران انصاری فر نداره!بخصوص با محمد حسن

 

50.پنج حلقه المپیک نمادی از رنگ پرچم همه ی کشورهای دنیاست

 

51.پرتغال 1 بازی 1 امتیاز،ساحل عاج 1 بازی 1 امتیاز،کره شمالی 0 بازی 0 امتیاز،برزیل 0 بازی 0 امتیاز

 

52.صد هزار نفری که در استادیوم نشسته اند،نشان دهنده ی امنیتی است که در کشور وجود دارد

 

53.باقری استپ سینه رو اومد ولی نتونست ادامه بده

 

54.اتسو با کریمی صحبت میکنه،چیکار میخوان بکنن اونجا؟دارن نقشه اش رو میریزن اونجا

 

55.باز شاهدیم که صندلی های بی گناه ورزشگاه به زمین پرت میشه

 

56.افرین علیرضا محمد،افرین.واقعا یکبار دیگه با صراحت میگم،افرین علیرضا محمد

 

57.یک سانتر بی هدف ... و گل

 

58.از 4 دقیقه وقت تلف شده یک دقیقه تلف شد

 

59.شما از روی قطر 2 بازیکن میتونید بفهمید کدوم قوی تره

 

60.سبک بازی پاراگوئه جوریه که دوست داره بازیو به ضربات پنالتی یا نهایتا وقت اضافه بکشونه

 

61.ساندویچی از بازیکن در اونجا به وجود میاد

 

62.حالا بعد از این مسابقه کشتی اسپانیا از 4/1 عبور میکنه و وارد نیمه نهایی میشه

 

63.حالا توپ رو سانتر ميكنه...در واقع پرتاب ميكنه

 

64.فعلا با مداد اسم هلند رو در فینال بنویسید

 

65.اوه , عجب برگردونی زد تو صورتش حالا چمن و عرق هر چی بود هم میاد تو صورتش

 

66.امان از دست این دیرک دروازه یه موقع به نفع تیمه یه موقع به ضرر تیم

 

67.حالا اين موج ,اسمش موجه مكزيكيه كه تو ورزشگاه الان زده ميشه

68. بزن خلعتبری .. بزن

 

 

 

 



تاریخ: یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:جواد خیابانی,گزارشگر ورزشی,سوتی,
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 صفحه بعد